مردی که متهم به قتل دوستش به خاطر بدرفتاری با برادر همسرش بود، وقتی پس از 12 سال محاکمه شد، ارتکاب قتل را انکار کرد.
به گزارش ایران، در ابتدای اسفند ماه سال جاری یک چوپان به پلیس گفت: هر روز صبح گوسفندانم را برای چرا به منطقه می برم، امروز با جسد مرد جوانی در کنار کانال آب مواجه شدم که… و یک موتور سیکلت کنارش خوابیده بود. وقتی به صورت جسد نگاه کردم جذب برادرم اکبر شدم.
با مراجعه تیم جنایی به محل حادثه، پزشکی قانونی پس از معاینه جسد اعلام کرد که متوفی به دلیل بریدگی گلو، شکستگی جمجمه و خونریزی شدید فوت کرده است.
تحقیقات پلیسی حاکی از فعالیت متوفی در زمینه خرید و فروش مواد مخدر بود که با بررسی گوشی های وی متوجه شدند آخرین تماس اکبر با فردی به نام نادر بوده است. ماموران وقتی برای یافتن او رفتند متوجه شدند که از زمان کشف جسد به مکان نامعلومی رفته است و اطرافیان نیز از او اطلاعی ندارند.
11 سال طول کشید تا پلیس او را دستگیر کرد تا اینکه سرانجام او را شناسایی و در یکی از روستاهای گرگان دستگیر کرد، اما در مراحل اولیه تحقیقات منکر قتل شد و گفت: برادرم قاتل است و حالا وقت آن است که جرم دیگری را مجازات کند.» او در زندان است.
پس از اعترافات نادر، مأموران با دستور قضایی راهی زندان شدند و نوید را تحت بازجویی قرار دادند. وی ضمن اعتراف به قتل گفت: با مقتول آشنا بودم و هیچ مشکلی با هم نداشتیم تا اینکه متوجه شدم او نیز به برادر شوهرم نگاه می کند و او را مورد آزار و اذیت قرار می دهد. بعد از آن بیرون شهر با اکبر قرار گذاشتیم که وقتی موضوع را به او گفتم نپذیرفت اما چون مطمئن بودم دروغ می گوید با چوب به سرش زدم و بعد با چاقو گلویش را بریدم. تا اینکه اکبر داخل کانال افتاد من و برادرم هم فرار کردیم.
با اعترافات صریح متهم و تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی در اختیار شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران قرار گرفت. در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند و سپس نوید برای دفاع از خود به جایگاه رفت اما با رد اتهام برادرش نادر را عامل قتل معرفی کرد و گفت: یک ماه قبل از حادثه نادر همسرم به خانه ام آمد و گفت کرد اکبر هم به او حمله کرد.
با اینکه خیلی عصبانی بودم، از برادرم خواستم موضوع را به کسی نگوید تا من به آن فکر کنم. یک ماه بعد نادر با من تماس گرفت و گفت چرا موضوع مهمی را پنهان کردی و به همسرم گفتی به من نگو. من امروز به داستان علاقه دارم و می خواهم اکبر بخوانم.
متهم ادامه داد: می دانستم برادرم با دیدن اکبر حتما او را می کشد به همین دلیل با او رفتم او آن را دور انداخت. باور کنید من نه قاتل بودم و نه در قتل اکبر نقش داشتم، فقط می خواستم برادرم را نجات دهم، اما وقتی دیدم ممکن است انتقام بگیرم، تصمیم گرفتم حقیقت را بگویم.
پس از اظهارات متهم جدید، پرونده برای تحقیقات بیشتر در اختیار قاضی قرار گرفت.